تولد شناسنامه ای بابایی
سلام عشق ما گلم چهارشنبه تصمیم گرفتم ببرمت بیرون و بریم آرایشگاه بیعانه بدیم،دو تایی آماده شدیم رفتیم جلوی درب دیدم کلید نیست متاسفانه بابایی اشتباهی برده بود،بابایی مجبور شد از محل کار برگرده در این فاصله نیم ساعته پرت کردن هپاست جهت نرفتن دده کار سختی بود،خلاصه رفتیم دده داشت و ادکلن برای بابایی هدیه گرفتیم ،بابایی غروب با بسته اسباب بازی قلاب ماهیگیری و ماهی مگنتی اومد برای نی نی خاله سعیده همسایه بالایی پیراهن قهو های کوتاه فانتزی خریده بود آماده شدیم رفتیم پیش نی نی ،بعدش که برگشتیم شروع به درست کردن ژله و مواد اولیه کردم صبح با صدای درب بیدار شدس ساعت هشت صبح مشغول کار شدیم فدات بشم نمیتونستم تا ظهر زیاد بهت برسم خییییلی کلافه شده بودی...
نویسنده :
انسیه
2:59